سوگندهاى حكيمانه خداوند در قرآن
سوگندهاى حكيمانه خداوند در قرآن
منبع:مركز پاسخگويى به شبهات قرآنى
خداى متعال در كتاب خويش براى تبيين و تفهيم معارف قرآنى از شيوه ها و روش هاى گوناگون استفاده كرده است. مثل اين كه يك مطلب را هم در قالب استدلال و برهان دقيق آورده و همان مطلب سنگين را در جاى ديگر در شكل مثل و تمثيل آورده است.
سرّ استفاده از روش هاى گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسان ها گرچه از فرهنگ مشترك فطرى برخوردارند، ليكن در هوشمندى و مراتب فهم يكسان نيستند.
از اين رو، لازم است كتاب جهان شمول الهى، معارف فطرى را با روش هاى متفاوت و در سطح گوناگون تبيين كند. چنانكه توحيد را گاهى در چهره «برهان تمانع» عرضه مى كند؛ برهانى كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقى مى كنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالى و بطلان تالى آن قياس اختلاف دارند و گاهى در لباس مثلى ساده كه هر امى درس ناخوانده اى توان فهم آن را دارد.
در وبلاگ چو آفتاب مى از شرق پياله برآيد، مطالبى (شبهاتى) آمده است كه مضمون و خلاصه آن به منظور پاسخگويى به صورت دو سوال مجزا ذكر مى گردد.
۱- قسم را در جايى به كار مى گيرند كه شخص براى گفته خويش برهان و دليل نداشته باشد، پس خدا آيا بر گفته هاى خويش دليل ندارد كه از قسم استفاده كرده است؟
۲- قسم را همواره به چيزى كه مورد احترام و قابل ارزش نزد دو طرف باشد مى خورند، در حالى كه آنچه خدا به آنها قسم خورده اين طور نيست، چرا كه به زيتون و انجير و اسبانى كه نفس شان به شماره درآمده است قسم ياد كرده است.
در اين نوشتار سعى بر آن است كه براى هر قسمت جواب كافى و مقتضى داده شود كه ذيلا تقديم مى گردد.
يكى از فنون بيان، كه مورد استفاده قرآن در تبيين معارف قرار گرفته است قسم و سوگند مى باشد.
قسم و سوگند عبارت است از: ايجاد ربط خاصى بين خبر يا انشاء و بين چيز ديگرى كه داراى شرافت و منزلت است، به طورى كه بر حسب اين قرارداد، بطلان و دروغ بودن انشاء يا خبر مستلزم بطلان آن چيز باشد و چون آن چيز در نظر صاحب قرارداد و داراى مكانت و احترام ويژه اى است و هيچگاه راضى به اهانت به آن نيست از اين جهت فهميده مى شود كه در خبرى كه داده راستگو است، و در تصميمى كه گرفته پايدار است، پس قسم در اين گونه امور تاكيد شديد مى باشد.
۱- علت قسم خوردن خدا
براى جواب در ابتدا بعضى كاركردهاى قسم را مى آوريم.
الف) قسم براى تاكيد شديد مضمون هر مطلبى است كه به خاطر آن آمده است.
ب) از قسم عظمت و شرافت چيزى كه به آن قسم ياد شده فهميده مى شود.
ج) قسم از شخص حكيم مى تواند نشان دهنده استدلال و برهان ضمنى بر آن چه قسم براى آن ياد شده باشد.كه توضيح اين قسمت بعدا به صورت مستدل خواهد آمد.
د) از آنجا كه قسم يكى از فنون بيانى مى باشد، هر جا اقتضاى استفاده قسم را داشته باشد از قسم استفاده مى شود. هر چند بر آن مطلب دليل ديگر هم وجود داشته باشد. توجه به كاركردهاى قسم به خوبى روشن مى شود كه قسم در مقابل استدلال و برهان و منطق نيست، بلكه شيوه اى براى بيان و رساندن مطلب است هر چند بر آن مطلب دليل منطقى ديگرى هم وجود داشته باشد.
اما در قرآن براى ارايه يك مطلب هم از شيوه استدلال و برهان استفاده شده است و هم از طريقه تمثيل و تشبيه و هم از مسلك و روش سوگند براى همان مطلب كمك گرفته شده است. به عنوان مثال خداى متعال در مورد معاد و عذاب و ثواب آخرت از هر شيوه و روشى استفاده كرده است در سوره «مرسلات» بعد از پنج قسم مى فرمايد: «انا توعدون لواقع؛ به طور قطع آنچه وعده داده شده ، قطعا واقع شونده است.»
در سوره روم آيه ،۵۰ همين مطلب را در قالب تشبيه و تمثيل ارايه مى كند، مى فرمايد: پس به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مى كند. تحقيقا (همان زنده كننده زمين) زنده كننده مردگان (هم) هست و او بر هر چيزى تواناست.
منكرين معاد شبهاتى را مطرح مى كنند كه در قرآن به طور استدلالى اين شبهات جواب داده مى شود كه موجب ثبوت مساله معاد مى شود. شبهات و جواب هاى قرآنى آنها، به علت طولانى بودن فقط آدرس آنها را بيان مى كنيم.
كاركردهاى قسم به عنوان شيوه اى براى رساندن مطلب از يك سو و استفاده قرآن از قسم با وجود مستدل و برهانى بودن مطالب قسم از عرفى همگى به خوبى روشن مى كنند كه قسم هاى قرآنى نشانه بى منطقى نيست.
۲- چرا خدا به امور بى اهميت قسم ياد كرده است؟
براى جواب به اين پرسش با نگاهى به تعريف قسم (كه ذكر شد) امور زير روشن مى شود:
الف) آنچه به آن قسم مى خورند لازم است نزد قسم خورنده با اهميت باشد.
يعنى مخاطب قسم از آنجا كه مى داند، قسم خورنده اهميت و احترام ويژه اى بر آنچه به آن قسم خورده قائل است نتيجتا به صدق گفتار او نسبت به مضمون خبر پى مى برد.
مثل اين كه كسى به جان خودش يا به جان بچه اش قسم ياد مى كند و هر چند كه جان او يا بچه او نزد مخاطب از چندان اهميتى برخوردار نباشد، منتهى همين كه مخاطب مى داند اين دو امر نزد آن شخص مورد احترام است قسم او را قبول مى كند.
ب) از قسم حكيم پى به عظمت آنچه به آن قسم ياد مى كند مى بريم.
اگر قسم خورنده، حكيم باشد، خدايى كه خالق همه اشيا هست و در عمل به عهد و پيمان خود هميشه وفادار هست از اين قسم دو نتيجه مى گيريم.
۱. عظمت و ارزش آن شىء بر ما روشن مى شود هر چند به ارزش آن پى نبريم.
۲- روشن مى شود كه حكمتى در آن شىء نهفته است كه خدا در جاى به خصوصى به آن قسم خورده نه به چيز ارزشمند ديگر.
حكمت قسم هاى خدا چيست؟
خدا در قسم هاى خود علاوه بر نشان دادن اهميت آنها و علاوه بر تاكيدى كه از اين طريق بر وقوع خبر مى شود قسم هاى خود را طورى انتخاب كرده و آورده است كه خود آنها حجت و دليل بر ثبوت خبر و جواب قسم نيز باشند.
براى توضيح مطلب فوق مثالى را از يكى از سوره ها مى آوريم.
خدا در آيات ششگانه اول سوره مرسلات به فرشتگانى كه مسوول تدبير امور و آورنده حلال و حرام و... هستند قسم مى خورد كه تدبير اينگونه امور نشان تكليف از جانب خدا است و تكليف نيز جز با حتمى بودن روز جزاء و معاد معنى ندارد. يعنى وجود چنين فرشتگانى خود دليل وقوع معاد است كه وقوع معاد در اين آيات به عنوان جواب قسم آمده است.
تا اينجا روشن شد كه قسم هاى خدا حكيمانه مى باشد. اما در شبهه مطرح شده ۳ قسم از قسم هاى قرآن به عنوان اشياء بى اهميت آمده است.
الف) انجير و زيتون كه در سوره تين واقع شده است.
ب) اسبانى كه نفس هايشان به شماره درآمده است كه در سوره عاديات واقع شده اند كه هر يك به طور جدا مورد بررسى قرار مى گيرد.
الف) سوره تين
بنابر آنچه گفتيم: اولا: قسم هاى واقع شده در اين سوره براى تاكيد مضمون خبر آمده اند.
ثانيا: اين قسم ها علت براى جواب و خبرى كه براى قسم آورده شده نيز مى باشند.
توضيح اين كه منظور از تين و زيتون دو امر مى تواند باشد.
۱- انجير و زيتون كه دو ميوه معروف مى باشند.
۲- منظور از «تين» كوهستانى است كه دمشق بر بلندى آن قرار دارد و منظور از زيتون كوهستانى است كه بيت المقدس بر بالاى يكى از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه بر اين دو مكان شايد به اين خاطر بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى رويد و سوگند به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده بسيارى از انبياء در اين دو منطقه مبعوث شده اند.
و خلاصه جواب قسم اين است كه انسان از دو كشش برخوردار است. نيرويى كه او را به طرف خدا مى برد و نيرويى كه مى تواند او را به پايين ترين درجات پستى بكشاند.»
با توجه به هر يك از دو معنى كه براى «تين و زيتون» ارايه داديم، در هر دو معنى اين قسم علتى براى جواب در خود پنهان داشته است.
۱- «تين و زيتون» طبق اين معنى جزو خوراكى ها مى باشند كه اين دو نمونه اى از آنها به شمار مى آيند. خلق خوردنى ها به خاطر نيازى است كه در انسان ها وجود دارد و اين نشان دهنده قوه حيوانى خوردن و آشاميدن در انسان ها به شمار مى رود. پس روشن شد كه وجود «تين و زيتون» خوردنى دليل بر وجود قوه حيوانى در وجود انسان مى باشد.
از طرفى قسم به «طور سينين» به عنوان كوهى كه حضرت موسى(ع) در آنجا با خدا تكلم كرد و همچنين قسم به «هذالبلد الامين» كه مكه معظمه مى باشد، نشانى از وجود جنبه معنوى در انسان مى باشد. چون تبلور معنويت و ارتباط معنوى انسان با خدا را در اين دو مكان به نمايش مى گذارد كه جز با وجود اين جنبه در نهاد آدمى معنى ديگرى نمى تواند داشته باشد.
اين دو جنبه (حيوانى و معنوى و متعالى) در وجود انسان خود دليل محكمى بر وجود دو كشش در نهاد انسان ها مى باشد.
۲- در صورت اين كه منظور از «تين و زيتون» دو مكان مذكور باشد، در اين صورت با توجه به اين كه بسيارى از پيغمبران الهى در اين دو مكان شريف مبعوث شده اند قسم هاى چهارگانه همگى به ياد آورنده بعثت انبيا (ع) مى باشند و بعثت و فرستادن فردى از طرف خدا براى هدايت انسان و جلوگيرى او از افتادن در سياه چال هلاكت و رساندن او به درجات بالاى ملكوت جز با وجود دو جنبه روحى حيوانى و متعالى سازگارى ندارد. و مى رساند كه در وجود اين موجود خاكى دو جنبه و دو كشش مى باشد كه انبيا (ع) براى تقويت كشش متعالى و رساندن او به درجات عالى از طرف خداى عالم به سوى عالميان فرستاده شده اند.
ب) سوره عاديات
اول در سوره عاديات چندين قسم آمده است كه همگى راجع به اسبان سربازان و همين طور به مجاهدين در جنگ عليه دشمنان دين است. اين قسم ها علاوه بر تاكيد مضمون خبر و رساندن ارزش والاى مجاهدين راه خدا همانطور كه قبلا تقدير شده است حجت و دليلى بر مضمون جواب قسم و خبر نيز مى باشند.
توضيح اين كه خلاصه و مضمون جواب قسم ها اين است كه: انسان ها داراى نفس اماره اى هستند كه آنها را مى كشاند به اين كه منافع را به طرف خود جلب كنند و او دلداده لذائذ دنيوى است و موجودى است كه در مقابل دين خدا مى ايستد. اين از يك طرف.
از طرفى مضمون قسم ها هم گفتيم كه دلالت مى كنند بر مدح مجاهدين در راه خدا كه از دين حمايت مى كنند و وجود و لزوم حامى دين و مجاهدى كه به خاطر دين جنگ كند خود دليل بر وجود جنبه سركشى در انسان دلالت دارد و حجتى بر وجود آن است كه در واقع حجت بر جواب قسم مى شود.
۱- قسم ياد كردن به خاطر نبود منطق نيست بلكه قسم جزو فنون بيان است و در قرآن به آنچه قسم ياد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم ياد شده و هم در ديگر آيات قرآن دلايل زيادى بر مضمون خبر و جواب قسم مى باشد.
۲- چيزهايى كه خدا به آنها قسم ياد كرده نشان از ارزش و اهميت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است اين است كه نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر اين آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تاكيد مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دليل و برهانى بر مضمون خبر نيز هستند.
سرّ استفاده از روش هاى گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسان ها گرچه از فرهنگ مشترك فطرى برخوردارند، ليكن در هوشمندى و مراتب فهم يكسان نيستند.
از اين رو، لازم است كتاب جهان شمول الهى، معارف فطرى را با روش هاى متفاوت و در سطح گوناگون تبيين كند. چنانكه توحيد را گاهى در چهره «برهان تمانع» عرضه مى كند؛ برهانى كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقى مى كنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالى و بطلان تالى آن قياس اختلاف دارند و گاهى در لباس مثلى ساده كه هر امى درس ناخوانده اى توان فهم آن را دارد.
در وبلاگ چو آفتاب مى از شرق پياله برآيد، مطالبى (شبهاتى) آمده است كه مضمون و خلاصه آن به منظور پاسخگويى به صورت دو سوال مجزا ذكر مى گردد.
۱- قسم را در جايى به كار مى گيرند كه شخص براى گفته خويش برهان و دليل نداشته باشد، پس خدا آيا بر گفته هاى خويش دليل ندارد كه از قسم استفاده كرده است؟
۲- قسم را همواره به چيزى كه مورد احترام و قابل ارزش نزد دو طرف باشد مى خورند، در حالى كه آنچه خدا به آنها قسم خورده اين طور نيست، چرا كه به زيتون و انجير و اسبانى كه نفس شان به شماره درآمده است قسم ياد كرده است.
در اين نوشتار سعى بر آن است كه براى هر قسمت جواب كافى و مقتضى داده شود كه ذيلا تقديم مى گردد.
يكى از فنون بيان، كه مورد استفاده قرآن در تبيين معارف قرار گرفته است قسم و سوگند مى باشد.
قسم و سوگند عبارت است از: ايجاد ربط خاصى بين خبر يا انشاء و بين چيز ديگرى كه داراى شرافت و منزلت است، به طورى كه بر حسب اين قرارداد، بطلان و دروغ بودن انشاء يا خبر مستلزم بطلان آن چيز باشد و چون آن چيز در نظر صاحب قرارداد و داراى مكانت و احترام ويژه اى است و هيچگاه راضى به اهانت به آن نيست از اين جهت فهميده مى شود كه در خبرى كه داده راستگو است، و در تصميمى كه گرفته پايدار است، پس قسم در اين گونه امور تاكيد شديد مى باشد.
۱- علت قسم خوردن خدا
براى جواب در ابتدا بعضى كاركردهاى قسم را مى آوريم.
الف) قسم براى تاكيد شديد مضمون هر مطلبى است كه به خاطر آن آمده است.
ب) از قسم عظمت و شرافت چيزى كه به آن قسم ياد شده فهميده مى شود.
ج) قسم از شخص حكيم مى تواند نشان دهنده استدلال و برهان ضمنى بر آن چه قسم براى آن ياد شده باشد.كه توضيح اين قسمت بعدا به صورت مستدل خواهد آمد.
د) از آنجا كه قسم يكى از فنون بيانى مى باشد، هر جا اقتضاى استفاده قسم را داشته باشد از قسم استفاده مى شود. هر چند بر آن مطلب دليل ديگر هم وجود داشته باشد. توجه به كاركردهاى قسم به خوبى روشن مى شود كه قسم در مقابل استدلال و برهان و منطق نيست، بلكه شيوه اى براى بيان و رساندن مطلب است هر چند بر آن مطلب دليل منطقى ديگرى هم وجود داشته باشد.
اما در قرآن براى ارايه يك مطلب هم از شيوه استدلال و برهان استفاده شده است و هم از طريقه تمثيل و تشبيه و هم از مسلك و روش سوگند براى همان مطلب كمك گرفته شده است. به عنوان مثال خداى متعال در مورد معاد و عذاب و ثواب آخرت از هر شيوه و روشى استفاده كرده است در سوره «مرسلات» بعد از پنج قسم مى فرمايد: «انا توعدون لواقع؛ به طور قطع آنچه وعده داده شده ، قطعا واقع شونده است.»
در سوره روم آيه ،۵۰ همين مطلب را در قالب تشبيه و تمثيل ارايه مى كند، مى فرمايد: پس به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مى كند. تحقيقا (همان زنده كننده زمين) زنده كننده مردگان (هم) هست و او بر هر چيزى تواناست.
منكرين معاد شبهاتى را مطرح مى كنند كه در قرآن به طور استدلالى اين شبهات جواب داده مى شود كه موجب ثبوت مساله معاد مى شود. شبهات و جواب هاى قرآنى آنها، به علت طولانى بودن فقط آدرس آنها را بيان مى كنيم.
كاركردهاى قسم به عنوان شيوه اى براى رساندن مطلب از يك سو و استفاده قرآن از قسم با وجود مستدل و برهانى بودن مطالب قسم از عرفى همگى به خوبى روشن مى كنند كه قسم هاى قرآنى نشانه بى منطقى نيست.
۲- چرا خدا به امور بى اهميت قسم ياد كرده است؟
براى جواب به اين پرسش با نگاهى به تعريف قسم (كه ذكر شد) امور زير روشن مى شود:
الف) آنچه به آن قسم مى خورند لازم است نزد قسم خورنده با اهميت باشد.
يعنى مخاطب قسم از آنجا كه مى داند، قسم خورنده اهميت و احترام ويژه اى بر آنچه به آن قسم خورده قائل است نتيجتا به صدق گفتار او نسبت به مضمون خبر پى مى برد.
مثل اين كه كسى به جان خودش يا به جان بچه اش قسم ياد مى كند و هر چند كه جان او يا بچه او نزد مخاطب از چندان اهميتى برخوردار نباشد، منتهى همين كه مخاطب مى داند اين دو امر نزد آن شخص مورد احترام است قسم او را قبول مى كند.
ب) از قسم حكيم پى به عظمت آنچه به آن قسم ياد مى كند مى بريم.
اگر قسم خورنده، حكيم باشد، خدايى كه خالق همه اشيا هست و در عمل به عهد و پيمان خود هميشه وفادار هست از اين قسم دو نتيجه مى گيريم.
۱. عظمت و ارزش آن شىء بر ما روشن مى شود هر چند به ارزش آن پى نبريم.
۲- روشن مى شود كه حكمتى در آن شىء نهفته است كه خدا در جاى به خصوصى به آن قسم خورده نه به چيز ارزشمند ديگر.
حكمت قسم هاى خدا چيست؟
خدا در قسم هاى خود علاوه بر نشان دادن اهميت آنها و علاوه بر تاكيدى كه از اين طريق بر وقوع خبر مى شود قسم هاى خود را طورى انتخاب كرده و آورده است كه خود آنها حجت و دليل بر ثبوت خبر و جواب قسم نيز باشند.
براى توضيح مطلب فوق مثالى را از يكى از سوره ها مى آوريم.
خدا در آيات ششگانه اول سوره مرسلات به فرشتگانى كه مسوول تدبير امور و آورنده حلال و حرام و... هستند قسم مى خورد كه تدبير اينگونه امور نشان تكليف از جانب خدا است و تكليف نيز جز با حتمى بودن روز جزاء و معاد معنى ندارد. يعنى وجود چنين فرشتگانى خود دليل وقوع معاد است كه وقوع معاد در اين آيات به عنوان جواب قسم آمده است.
تا اينجا روشن شد كه قسم هاى خدا حكيمانه مى باشد. اما در شبهه مطرح شده ۳ قسم از قسم هاى قرآن به عنوان اشياء بى اهميت آمده است.
الف) انجير و زيتون كه در سوره تين واقع شده است.
ب) اسبانى كه نفس هايشان به شماره درآمده است كه در سوره عاديات واقع شده اند كه هر يك به طور جدا مورد بررسى قرار مى گيرد.
الف) سوره تين
بنابر آنچه گفتيم: اولا: قسم هاى واقع شده در اين سوره براى تاكيد مضمون خبر آمده اند.
ثانيا: اين قسم ها علت براى جواب و خبرى كه براى قسم آورده شده نيز مى باشند.
توضيح اين كه منظور از تين و زيتون دو امر مى تواند باشد.
۱- انجير و زيتون كه دو ميوه معروف مى باشند.
۲- منظور از «تين» كوهستانى است كه دمشق بر بلندى آن قرار دارد و منظور از زيتون كوهستانى است كه بيت المقدس بر بالاى يكى از كوه هايش بنا شده است. و اطلاق نام دو ميوه بر اين دو مكان شايد به اين خاطر بوده كه اين دو ميوه در اين دو منطقه مى رويد و سوگند به اين دو منطقه هم شايد به خاطر اين بوده كه عده بسيارى از انبياء در اين دو منطقه مبعوث شده اند.
و خلاصه جواب قسم اين است كه انسان از دو كشش برخوردار است. نيرويى كه او را به طرف خدا مى برد و نيرويى كه مى تواند او را به پايين ترين درجات پستى بكشاند.»
با توجه به هر يك از دو معنى كه براى «تين و زيتون» ارايه داديم، در هر دو معنى اين قسم علتى براى جواب در خود پنهان داشته است.
۱- «تين و زيتون» طبق اين معنى جزو خوراكى ها مى باشند كه اين دو نمونه اى از آنها به شمار مى آيند. خلق خوردنى ها به خاطر نيازى است كه در انسان ها وجود دارد و اين نشان دهنده قوه حيوانى خوردن و آشاميدن در انسان ها به شمار مى رود. پس روشن شد كه وجود «تين و زيتون» خوردنى دليل بر وجود قوه حيوانى در وجود انسان مى باشد.
از طرفى قسم به «طور سينين» به عنوان كوهى كه حضرت موسى(ع) در آنجا با خدا تكلم كرد و همچنين قسم به «هذالبلد الامين» كه مكه معظمه مى باشد، نشانى از وجود جنبه معنوى در انسان مى باشد. چون تبلور معنويت و ارتباط معنوى انسان با خدا را در اين دو مكان به نمايش مى گذارد كه جز با وجود اين جنبه در نهاد آدمى معنى ديگرى نمى تواند داشته باشد.
اين دو جنبه (حيوانى و معنوى و متعالى) در وجود انسان خود دليل محكمى بر وجود دو كشش در نهاد انسان ها مى باشد.
۲- در صورت اين كه منظور از «تين و زيتون» دو مكان مذكور باشد، در اين صورت با توجه به اين كه بسيارى از پيغمبران الهى در اين دو مكان شريف مبعوث شده اند قسم هاى چهارگانه همگى به ياد آورنده بعثت انبيا (ع) مى باشند و بعثت و فرستادن فردى از طرف خدا براى هدايت انسان و جلوگيرى او از افتادن در سياه چال هلاكت و رساندن او به درجات بالاى ملكوت جز با وجود دو جنبه روحى حيوانى و متعالى سازگارى ندارد. و مى رساند كه در وجود اين موجود خاكى دو جنبه و دو كشش مى باشد كه انبيا (ع) براى تقويت كشش متعالى و رساندن او به درجات عالى از طرف خداى عالم به سوى عالميان فرستاده شده اند.
ب) سوره عاديات
اول در سوره عاديات چندين قسم آمده است كه همگى راجع به اسبان سربازان و همين طور به مجاهدين در جنگ عليه دشمنان دين است. اين قسم ها علاوه بر تاكيد مضمون خبر و رساندن ارزش والاى مجاهدين راه خدا همانطور كه قبلا تقدير شده است حجت و دليلى بر مضمون جواب قسم و خبر نيز مى باشند.
توضيح اين كه خلاصه و مضمون جواب قسم ها اين است كه: انسان ها داراى نفس اماره اى هستند كه آنها را مى كشاند به اين كه منافع را به طرف خود جلب كنند و او دلداده لذائذ دنيوى است و موجودى است كه در مقابل دين خدا مى ايستد. اين از يك طرف.
از طرفى مضمون قسم ها هم گفتيم كه دلالت مى كنند بر مدح مجاهدين در راه خدا كه از دين حمايت مى كنند و وجود و لزوم حامى دين و مجاهدى كه به خاطر دين جنگ كند خود دليل بر وجود جنبه سركشى در انسان دلالت دارد و حجتى بر وجود آن است كه در واقع حجت بر جواب قسم مى شود.
۱- قسم ياد كردن به خاطر نبود منطق نيست بلكه قسم جزو فنون بيان است و در قرآن به آنچه قسم ياد شده هم در مضمون آنچه با آن قسم ياد شده و هم در ديگر آيات قرآن دلايل زيادى بر مضمون خبر و جواب قسم مى باشد.
۲- چيزهايى كه خدا به آنها قسم ياد كرده نشان از ارزش و اهميت آنها دارد. و آنچه در قسم لازم است اين است كه نزد قسم خورنده ارزشمند باشد. هر چند بر ما معلوم نباشد. علاوه بر اين آنچه خدا به آنها قسم خورده علاوه بر تاكيد مضمون خبر و نشان دادن ارزش آنها، دليل و برهانى بر مضمون خبر نيز هستند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}